بسیاری از باورهای مثبت ومنفی‌ای که ما انسان‌ها در ذهن خود می‌پرورانیم از دوران کودکی در ذهن ما شکل گرفته اند. ما درآن دوران باورهای خود را از نزدیک‌ترین افراد پیرامونمان دریافت کردیم وآن‌ها را پذیرفتیم. افرادی که در شکل گیری باورهای ما تاثیرگذار بودند، عبارتند از: پدرومادر وخواهر وبرادر، خانواده ی نزدیک، معلم ها ومربی، مدرسه وهمسالان.

اکثر ما در طول رشدمان این جملات را از اطرافیان خود به کرات شنیده ایم:  بگذارمن فلان کار را انجام بدهم تونمی‌توانی! ، تو همیشه خرابکاری می‌کنی! ، تودست وپا چلفتی هستی! ،  تو بلد نیستی!  ببین فلانی توانست اما تونتوانستی! ، چرا به اندازه ی کافی تلاش نکردی؟ ، چرا چشماتو باز نکردی وباز گند زدی! و...

در آن دوران چون مغز کودک در حال رشد است، آمادگی وپذیرش هرحرف وعمل را دارد که به صورت فیلم در مغز او ثبت وضبط می‌شود و وارد ضمیر ناخودآگاه او می‌شود. کودک با تکرار این عبارات برداشت می‌کند که انسان کامل وموفق نباید خرابکاری کند ویا شکست بخورد وبه مرور می‌پذیرد که چون فلان کار را درست انجام نداده ویا گاها خرابکاری کرده است، پس اساسا موجودی نالایق، بی عرضه وناتوان است واز پس کارهایی که به او مربوط می‌شود بر نمی‌آید و لایق رسیدن به موفقیت ودستیابی به اهدافش نیست!  این باورها به عنوان پیش فرض درذهن کودک باقی می‌ماند ودر آینده به باورهای مخرب وچاق کننده مبدل میشود. حال این سوال پیش می‌آید که، چگونه؟ فرض کنید این کودک بزرگ شده است وتصمیم گرفته تا برای کاهش وزنش از یک رژیم غذایی پیروی کند. جالب است بدانید در بسیاری از موارد این تصمیم عملی نمی‌شود ویا اگر هم عملی شود به نتیجه نخواهد رسید ونصفه ونیمه رها می‌شود! علت آن بسیار واضح است، پیش فرض‌های دوران کودکی، امروز به عنوان بازدارنده ایفای نقش می‌کنند و فرد را از مسیر تناسب اندام منحرف می‌کنند. چرا که اودر گذشته به این باور رسیده بود که اساسا فردی ضعیف ونالایق است واو توان وعرضه‌ی لازم برای کارهای مربوط به خود را ندارد. بنابرین به محض تصمیم ویا شروع به رژیم گرفتن، فرد دائما آیه‌ی یاس می‌خواند وبه صورت کاملا ناخودآگاه از درون، تصمیمش را محکوم به شکست می‌داند!

مستحضر هستید که پیش فرض‌های دیروز، امروز تبدیل به باورهای چاق کننده‌ای شده است که فرد را از رسیدن به تناسب اندامش بازمی‌دارد.

باورهای ما همسن با ما هستند:

اساسا همه‌ی ما انسان‌ها باورهایی همسن با خودمان در ذهن پرورانده ایم. به عبارت دیگر باورهای یک فرد30 ساله، 30 سال سن دارند وباورهای یک فرد 60 ساله، 60 سال سن دارند. همه‌ی این باورها ریشه در گذشته همه‌ی ما انسان‌ها دارند ولزوما همه‌ی آن‌ها درست نیستند! وبهتر است این طور بگوییم که اکثر آن‌ها محدودکننده وبه اشتباه وناخواسته در ذهن ما لانه گزیدند وشاید فقط حاصل یک روز خسته کننده وپراسترس پدر ومادرما بودند که با گفتن یک عبارت ظاهرا کوچک مثل: تو دست وپاچلفتی هستی،باوری بزرگ ومخرب در ذهن ما ایجاد کردند وما آن‌ها را سالیان سال با ناراحتی واحساس قربانی بودن به دوش کشیدیم وبه آن‌ها شاخ وبرگ دادیم تا اینکه پذیرفتیم وباور کردیم که واقعا ما ناتوان وضعیف هستیم! علم روانشناسی امروز ثابت کرده است که هر رفتاری از انسان سر میزند، حاصل باورهایش است که در ذهن خود ایجاد کرده است. به عبارت دیگر می‌توان گفت ما انسان‌ها در طول زندگی در حال جمع آوری اسنادی هستیم که بتوانیم به کمک آن‌ها باورهای ذهنی خود را تایید کنیم. اساسا زندگی ما انسان‌ها با تایید داده‌هایی که از قبل به ذهنمان داده اند وداده ایم، سپری می‌شود وما اینگونه عمر خود را می‌گذرانیم.

یکی از باورهای چاق کننده: چاقی من ژنتیکیه!

حتما شما هم این جمله را بارها از طرافیان خود شنیده اید که: چاقی من ژنتیکی است! جالب است بدانید که همین عبارت به ظاهر کوچک، یک باوربزرگ وچاق کننده است! چاقی من ژنتیکی است یعنی اینکه: من اساسا پذیرفته‌ام که چاق بودن حق من است ومن اجازه دارم که چاق باشم چون ژنش را دارم! من چاق آفریده شده‌ام وتقدیر من این گونه است ومن توانایی رسیدن به وزن ایده آل خودم را ندارم! به نظر شما این عبارت "چاقی من ژنتیکی است" از کجا آب میخورد؟ ریشه‌اش از کجاست وچگونه فرد به این ذهنیت رسیده است؟ دقیقا درست است؛ از باورهایی که در گذشته در ذهنمان بارور کرده‌ایم ،آب می‌خورد! چون در گذشته باور ناتوانی وضعف، خواسته یا ناخواسته در ذهن فرد به وجود آمده وفرد ذهنش را با آن تغذیه کرده است؛ امروزاو با ابراز این عبارت "چاقی من ژنتیکی است" در حال جمع آوری شواهد برای تایید باورهای ذهنی ناتوانی وضعیف بودن خودش است! به عبارت دیگر چون فرد باوراین رادارد که من ضعیف وناتوان هستم واین موضوع را کاملا پذیرفته است، امروز همه‌ی تقصیرها را به گردن ژنتیکی بودن چاقی‌اش می اندازد وبا اطمینان می‌گوید: چاقی من ژنتیکی است! نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه این می‌شود که رفتارهایی از شخص سر می‌زند گه تایید کننده‌ی باورناتوانی او شود؛ این می‌شود که به بهانه‌ی ژنتیکی بودن چاقی‌اش تلاشی برای تناسب اندام ولاغری خودش نمی‌کند واگر هم تلاشی کند، ازهمان ابتدا آواز شکست را دروجود خود دائما زمزمه می‌کند! در این مثال ملاحظه کردید یک باور به اصطلاح چاق کننده ومنفی، چگونه فرد را از مسیر تناسب اندام باز داشت؟ فرد می‌پندارد که حقیقتا نمی‌تواند در مسیر تناسب اندام قدم بگذارد واین می‌شود که با هر تاییدی که روی باورهای چاق کننده‌‌ی خود می‌زند، در حقیقت آن باور را فربه تر وتنومندتر از قبل کرده وریشه‌های آن باور چاق کننده روز به روز و لحظه به لحظه در ذهن فرد عمیق وعمیق‌تر می‌شود وفرد در یک سیکل کاملا معیوب وغلط قرار می‌گیرد.

باور چاق کننده ی بیشتر و در نتیجه  ناتوانی بیشتر، و این چرخه برای همیشه در ذهن فرد ادامه دار خواهد بود.دراین جا سوال مطرح می‌شود که آیا میتوان از دست این باورهای چاق کننده رهایی یافت؟ وآیا می‌شود باورهای ذهنی جدید ومثبت در ذهن ایجاد کرد که مانع انسان در مسیر تناسب اندام نباشند؟ چگونه ما می‌توانیم با باوری درست وسازنده در مسیر تناسب اندام گام برداریم؟ جواب مثبت است! بله راهکارها وتکنیک‌های کاربردی وارزشمندی برای رهایی از باورهای چاق کننده وجود دارد که همگی نیازمند آموزش وآگاهی پیدا کردن نسبت به آن‌ها است.

چگونه از شر باورهای چاق کننده خلاص شویم؟

حالا نوبت آن رسیده است که شما را با تکنیک طلایی "زیر سوال بردن" آشنا کنیم. در این تکنیک به فرد آموزش می‌دهیم که دقیقا همانند یک بازجو ایفای نقش کند واز باور مخرب وچاق کننده‌ی خودش بازجویی کند! در مثال بالا (که چاقی من ژنتیکی است)، فرد در نقش یک بازپرس از خودش می‌پرسد: چه کسی گفته است که چاقی من ژنتیکی است؟ چه شواهدی برای اثبات این باور من وجود دارد؟ چه منابع علمی چاقی ژنتیکی را به تایید رسانده است؟! آیا چاقی ژنتیکی پایه واساس علمی دارد؟ شما می‌توایند با کمک این تکنیک فوق العاده، به آرامی باور چاق کننده خود را زیر سوال ببرید وبا خالی کردن زیر پای این باورچاق کننده، بپزیرید که لزوما این باور، صحیح نمی‌باشد وبا این آگاهی از شراین باور محدود کننده رهایی یابید. برای تغییر باورها منتظر یک معجزه نباشید، معجزه خود شما هستید! تنها چیزی که به آن نیاز دارید، یک ذهن آماده‌ی تغییر است؛ همین وبس! شما با یک ذهن آماده ی تغییرمی‌توانید با یادگیری تکنیک‌ها ومهارت‌های لازم، یک به یک از شر باورهای محدود کننده رهایی یابید ونتیجه آن می‌شود که با اصلاح ویا تغییر باور، از این لحظه به بعد رفتارهای جدید براساس باورهای جدیدی که به صورت کاملا خودآگاه در ذهنتان ایجاد کردید، از شما سر می‌زند، واین یک قانون است! چگونه؟ وقتی فرد باور"چاقی من ژنتیکی است" را زیر سوال برد وپوچ بودن وتوخالی بودن آن را برای خود آشکار کرد وبه اثبات رساند وبه جای باور قبلی به خودش یادآوری کرد که من نیز مثل بقیه‌ی افرادی که با یک رژیم اصولی وسبک زندگی سالم وتغذیه ی سالم توانسته اند به تناسب اندام برسند، می‌توانم در مسیر تناسب اندام گام بردارم وبه اندام ایده آل خودم برسم؛ حالا دیگر رژیم گرفتن شما دیدن دارد؟ انگیزه‌ی شما دیدنی خواهد بود! بیایید در اینجا رژیم گرفتن با باور چاق کننده را با رژیم گرفتن با باور جدیدی که در ذهن خود ایجاد کرده‌اید را باهم مقایسه کنیم. آیا نتایجی که از هر یک از این مسیرها حاصل می‌شود، یکی هستند؟حتما این گونه نخواهد بود. رژیمی که با باور چاق کننده گرفته شود، محکوم به شکست است ورژیمی که با باورجایگزین مثبت گرفته شود به احتمال زیاد فرد به آن پایبند خواهد بود وبرای او تبدیل به یک سبک زندگی سالم می‌شود ودیگر خبری از بازگشت وزن به حالت اولیه نخواهد بود. رژیمی که با باور چاق کننده همراه باشد، یا اساسا شروع نمی‌شود واگر هم شروع شود به پایان نمی‌رسد وفرد با تجربه کردن یک شکست دیگر در زندگی اش، مهر تایید بر باورچاق کننده‌ی خودش می‌زند وبا هر تایید بر روی آن‌ها، باورها تنومندتروقوی‌تر از قبل می‌شوند وفرد روز به روز احساس ضعف وناتوانی بیشتری خواهد کرد!

کلام پایانی:

یکی از دلایل مهم وتاثیر گذار درپایبندی ویا عدم پایبندی به یک رژیم غذایی  باورهای ذهنی ماهستند. باورها همان داده‌هایی هستند که در گذشته خواسته یا نخواسته به ذهنمان دادیم وبا تکرار این داده‌ها، آن‌ها را در ذهنمان پذیرفتیم! از این به بعد مراقب داده‌هایی که به ذهنتان می‌دهید باشید!